نگرانی برای آینده فرزند دختر

با عرض سلام وادب خدمت خانم جوادی عزیز من دختری ۱۸ ساله دارم حدود ۲ سال پیش با پسری که از اقوام بود دوست شد اون پسر سلامت روانی نداشت وبه یاری ولطف خدا ازاون دل برید الان با پسر عمه اش که خودش چندین دوست دختر داره ودوستهای پسر عمه اش وبا دوست دخترهای پسر عمه اش به صورت گروهی رفت وآمد میکنه و خدا را شکر خودش با هیچ پسری در رابطه نیست ولی وقتهایی که میره بیرون با اونا دیر وقت میاد ومشکل دیگه ای که هست پسر عمه اش اهل مشروب وسیگار وقلیون هست ولی دخترم میگه مشروب والکل را وقتی استفاده میکنه که با دوستهای مجردیش بیرون میره واون خیلی حواسش به من هست دخترم میگه مامان من هیچ تفریحی ندارم با اونا به من خوش میگذره کاری بهم نداشته باشیدولی من هم ترسهای خودمو دارم وبه این نتیجه رسیدم که کاری از دست من برنمیاد به خدا پناه آوردم صبحها که از خواب بیدار میشم بعد از نماز دعاهایی که برای فرزندان است وتوکل را میخونم بعدشم میرم روبه آسمان ودستمو دراز میکنم وبه خدا میگم خدایا دستهای خودم ودخترانم را به تو میسپارم خودت مارا در مسیری که سزاوارشی ومورد پسندت است قرار بده سوره نور ومومنون را هم هر شب برای هدایت دخترانم میخونم صبحم را با شکر گزاری شروع میکنم وّشبم را هم با شکر گزاری از داشته های اون روزم به پایان میرسونم نمیدونم چرا هر بار یه مشکلی برام پیش میاد ودخترم پرخاشگری میکنه صداشو بلند میکنه بی احترامی میکنه دیگه خسته شدم از این وضعیت میگه شماها هیچ کاری بهم نداشته باشید هر جا خواستم برم هرموقع خواستم بیام خانم جوادی عزیز من اعتقادم به خدا خیلی هست مطمئنم که بدون اذن او هیچ برگی از درخت نمیفته حالا موندم چرا با توکل کردنم از ته قلب باز این مشکلات را دارم تا اینکه با پست آخرشون روبه رو شدم که گفتید اگر مرتب مشکلی برات تکرار میشه داری مسیر را اشتباه میری میخواستم از شما که مرا راهنمایی کنید البته این را هم بگم اون موقعی که با اون پسر دوست بود به خاطر گیر دادن‌های من خیلی از من دور شده بود طوری که مرگ منو میخواست ولی بعد با کمک خدا وباتغییر رفتارم اونو به خودم نزدیک کردم الانم خیلی دوستم داره باهام صمیمی هست ومن هم برای اینکه این رابطه به هم نخوره باید به حرفش باشم وکوتاه بیام

پاسخ عشق و دانش :

دیدگاهتان را بنویسید