رابطه با فرزندان

سلام خانم جوادی عزیزم منوشوهرم درس نخوندیم واوضایه مالی خوبی نداریم دوست داریم بچه هامون مثل ماسختی نکشن چون۲۰ هست خونه دارهستیم اصلا به مسافرت نرفتیم چون وضع مالی خوبی نداشتیم چون ازشهرستاناومدیم ماشین نداشتیم خونه نداشتیم وسایل زندگی خوبی نداشتیم رابطه ام بادخترم خوبم ولی شوهرم میگه این دختربزرگی هست هیچ کاری توخونه انجام نمیده همه کارهاشوخودم انجام میدم پسرم میره دانشگاه قبول شده دوساله دیگه میتونه کار کنه برای اونم خیلی تلاش کردیم وگرنه درسشونمیخون درسش خوب بودولی نمیخوندوگرنه برای مهندسی قبول میشودازبس ماگفتیم خوندپسرم هم هیچ کاری توخونه انجام نمیده میره دانشگاه وروزهایی که بیکارهست میره کارمیکنه شوهرم میگه توهمه کاربرای بچه هاانجام میدی پروشوکردی چون خودم دیسک کمروگردن هم آرتروزپاگرفتم هم همش فکر و خیال میکنم براشون خودموفداشون کردم خانم جوادی عزیزم آرامش خودم وشوهرم خیلی کمه چون شوهرم کارگره درآمدمون کمه همیشه شوهرم میگه پول نداریم خرجهازیاده من بادخترم وپسرم خیلی راحت هستم باهاشون خوبم ولی دخترم میگه توبه من گیرمیدی چون هم پسرم وهم دخترم نمازنمیخونن وشوهرم خیلی سروقت نمازمیخونه برای همین شوهرم ناراحت هست هم میگه چرانمازنمیخونن وهم توخونه هیچ کاری انجام نمیدن میگه توخودتو مریض میکنی برای بچه ها پسرم بایک دختری دوست شده یکسره بهش پیام میده میرن بیرون باهاش برای همون آرامش ندارم میترسم دخترم هم دوست پسرداشته باشه ولی دخترم طفلک بیرون نمیره شهرماخیلی کوچیکه همه همو میشناسن خیلی نگرانشون هستم موقعیت زندگی یکم وضع مالی خوبی نداریم ولی برای دخترم وپسرم کم نمی زاریم ماهرچی داریم براشون خرج کردیم خودمون اصلا مسافرت نرفتیم شوهرم اصلا یک روزبیکارنمیشینه یکسره کارمیکنه که اینها بتونن درس بخونن من واقعا نمیدونم چه کار کنم ممنون میشم راهنماییم کنید

پاسخ عشق و دانش :

دیدگاهتان را بنویسید